خاطرات من و ني ني

توكل به خدا

دوست دارم وقتي ني ني دار شدم.خاطرات تك تك روزهاي بارداري تا زايمانم و بقيه روزهاي قشنگ زندگيمو اينجا براتون بنويسم. خيلي خيلي سعي مي كنم فقط حرفهاي خودمو بنويسم و تا جايي كه مقدوره از كپي كردن متن از جاي ديگه خودداري كنم. من فكر مي كنم كودك كه معصوم ترين و پاك ترين هديه خداونديه ،اونقدر ظريفه كه بدون اطلاعات جلو رفتن در موردش خطاست. من حدود يك ساله دارم مطالعه مي كنم و تحت نظر پزشك مرتب چكاب مي كنم. حالا ديگه قصد دارم بچه داشته باشم. از اين به بعدش با خداست. من تمام موارد پزشكي و ديني رو رعايت كردم. اميدم و توكلم به خداست.
24 دی 1391

خواست خدا چي باشه؟

تا خواست خدا چي باشه.......پسر.............دختر..............دوقلو..........هر چي! الان همه جا بحث تعيين جنسيته. و اين عنوان گوشه ذهن خيليا رو قلقلك مي ده. خوب پيشرفت علمه ديگه.......... من هم اعتقاد دارم ميشه ازش استفاده درست كرد. خيلي ها بهش نياز مبرم دارن. ولي آخرش يادمون نره خواست خدا در راستاي مصلحت و خيري كه براي ماست قرار داره........... پس خيلي خودخواه نبايد بود................ هر چي صلاحه..........
24 دی 1391

آرزو

يه روزي فكر مي كردم بچه دار شدن يا شجاعت زياد مي خواد يا از سر بي برنامگيه........ و سعي كردم خودم با برنامه جلو برم. حالا مي خوام كه مادر بشم و حس شيرين مادري رو تجربه كنم. مسئوليتشو قبول كنم . اميدوارم خدا منو لايق بدونه و زودي مامان بشم............. ...
24 دی 1391